جاودانه ها

به بهانه تغییر فصل زندگی ام می نویسم

جاودانه ها

به بهانه تغییر فصل زندگی ام می نویسم

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۱ ثبت شده است

روزانه نویس۲

فصل امتحانا هم داره تموم میشه و بیشترشو پاس کردم اما چندواحدی رو هم افتادم:/ که ترم های اینده برمیدارم ، یکشنبه یک امتحان عملی دارم و تمام ! و میرم خونه... وزنم یکم زیاده و تصمیم گرفتم کمش کنم از امروز رژیم گرفتم و یکی از برنامه های هلو سامرم ، ورزش و کم کردن شیش کیلو اضافه وزنمه یه لباس سایز ۳۸،۴۰ هم خریدم که اواخر شهریور بعد از اتمام دوره رژیمم بپوشمش و یکسری فیتنس از یوتیوب دانلود کردم که باهاشون روزانه ورزش کنم تمرکزش عالی روی شکم و پایین تنه هست  ،یکی دیگه از برنامه هام خوندن دوباره کتاب کلیدر هست کتابی که سال ها پیش خوندمش و واقعا قشنگ بود ...اون موقع روی گل محمد کراش بودم😅 شخصیت جذاب جسور و پخته ای داشت . یکی دیگه از برنامه هام خوندن یا گوش دادن فایلای صوتی که ارامشمو بیشتر کنه ذهنم را مثبت تر و شخصیتی که دوسش دارم نزدیکترم کنه ... یه دختر قوای با ناز و ویژگی های زنانگی بیشتر که از درون ارامش داره ، یک موضوع جالبی هست که زیبایی چقدر و چقدر برای مردها مهمه ،انقدر مهمه که فکر میکنم از زن و زندگی یه زیبایی و اندام عالی میخوان و بس، یکی مثل اناشید برای بار سوم ازدواج میکنه درسته پولدار هم هست اما بخش بسیار مهمش زیباییش و ناز و ویژگی های زنانگیشه، سلیطه بازی در نمیاره اروم و زیبا حرف میزنه و باکلاسه:) بنظرم باید یه زن درامدش و پولی که داره رو به سه قسمت تقسیم کنه مقداریش به ظاهرش کلاسش و زیباییاش و مقداریش به پس اندازش که در دراز مدت بتونه سرمایه قابل توجه ای داشته باشه مثل یه خونه یا یه زمین یا مقداری طلا، و بخشیش هم به تفریحشه، شاید یه قانونه که وقتی مورد اولی را به مقدار زیاد رعایت کنی شاما هم زیبایی ظاهر هم زیبایی اخلاق ،موارد دوم و سوم را هم خواهی داشت:/// 

 

خواستگارم طی این مدت نشون داد ک نمیتونه ادم زندگی من باشه ،برام امن نیست...فدا سرم

رژ قرمز

چند شب پیش با مامان برنامه ریختیم عصر برویم خانه دختر خاله ام حاضر شدیم و طبق معمول من نشستم پشت فرمون ، توی مسیر یک مسیر را اشتباه رفتم و کلا افتادیم تو دور گشتن ،هر چی میرفتیم مقصد پیدا نمیکردیم توی نقشه اسنپ نگاه میکردم و میرفتم ،سر یک چهااره امدم از ماشین کناری ادرس بپرسم، مرد جوانی بود تا ازش پرسیدم و نگاهش به صورتم افتاد ماتش برد چند لحظه مکث کرد ک برای اینکه پررو نشود رویم را برگرداندم و گذاشتم جواب سوالم را به مادرم بدهد ://////