سه ماه تا ۲۵
- شنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۱، ۰۳:۰۳ ب.ظ
- ۰ نظر
سه ماه اینده ۲۵ ساله میشم ، در حالیکه کارشناسی رو تازه تموم میکنم و ازدواج هم نکردم و هیچ عشقی هم توی زندگیم ندارم ... اینکه من دلم خواست و تلاشمو کردم ادم های متفاوتی را دیدم و حداقل تاالان نشد ...اما امید دارم به اینده ،به جوانی و رندی خودم ... روزی که اقای عا امدن خواستگاری ،یک نفر دیگه را هم دیدم اقای ج ، ته ته دلم با اقای ج بود اما اقدامی هم دیگه نکرد و منتفی شد ، اون روزا اصلا دلم با اقای عا صاف نبود و هرگز به هیچ کس هم نگفتم که برام خواستگاری امده و ممکنه جدی بشه ،فقط به یکی از دوستام گفتم که دیروز زنگ زدم و حرف زدیم بهش گفتم منتفی شد ... فال بطور کلی مایع سرگرمیه اما فال حافظ زا بخاطر حالت عرفانی و معنای عمیقی که شعرهاش داره دوست دارم و همون روز واسه هر دوی ان ها فال حافظ گرفتم که واسه اقای عا اصلا خوب نیومد و واسه ج خیلی عالی شد ... مامانم فکر میکنه من خیلی غمگین ناراحتم که این خواستگاری عا به نتیجه نرسید ،در حالیکه اصلا دیگه ناراحت نیستم و تازه حالتی دارم که صبورترم کرده و دلم میخواد عجله ای نکنم و بگذارم زمان بگذره و خداوند بهترین را برام رقم بزنه ... چند روز پیش یکی از بچه های یونی ازم واسه عموش خواستگاری کرد که اصلا و از هبچ نظری مناسب من نبود وقتی جواب نه را دادم اصرار کرد یک جلسه دیگه بذار هم را ببینین که قبول نکردم و یه به امید خدای ساده گفتم که تموم بشه بره... ظاهر معمولی داشت خونه و ماشین هم یه ماکسیما و شغل هم مغازه دار بود که پسندم نبود .
دخترخاله چهارده سالم به تازگی نامزد کرده 😄 بابام ب شوخی میگفت همونا کار خوبی میکنن زود دختر میدن بره ...نه مثل تو که انقدر سختگیری بچه :)
نمیدونم چرا اقای ج نیومد ... بهتره صبر کنم ... صبر صبر
چیزی که خوشحالم میکنه این هست که روی خودم کار کنم ، ظاهرم افکارم اخلاقم سوادم پوستم ...
- ۰۱/۱۱/۰۱