ترم هفتم از دانشگاه مبدا به شهر ر مهمانی گرفتم و وارد خوابگاه شدم البته نزدیکی مسیر تا شهر خودم هم کارم راحت کرده بود و مدت زیادی ماشین داشتم تااین اواخر داداش رفت تصادف کرد و ماشین درب و داغون کرد ... این ترم خوب بود به عنوان یه تازه وارد خیلی سریع به عنوان دخترخوشکل جدید شناخته شدم و توجه خیلیارو احساس کردم و یک پسر هم رشته ای ترم چایینی و یک پسر شمالی پزشکی هم درخواست دوستی دادن اما من دنبال دوستی نبودم حداقل اگرم میخواستم با یکی دوست بشم باید اون ادم خیلی خیلی سطح بالا میبود که چنین مواردی هم کم پیدا میشد ...باشگاه هم دو ماه رفتم مرتب طی طول ترم که دم در باشگاه یک پسر لندکروز سوار خیلیییخوشتیپی دیدم ولی نمیدونم چرا بی توجهی کردم و رفتم .... باشگاه حالم رو خیلی بهتر میکرد اقای ع مرتب سعی میکرد پیام بده و نظرم عوض کنه ولی از نظر من اون یه اشغال به تمام معنا بود اواخر بهش گفتم ازدواج کردم و باور نکرد شروع کرد به مسخره بازی تااینکه تو دایرکت یه شب پپیام داد و یسری پیام دادم جوریکه مثلا گ.شیم دست شوهرمه ...ترسید و یه مدت غیبش زد دوباره حدود یه هفته میشد ک سعی میکرد پیام بده که بلاکش کردم ...حقیقتا بااینکه کاری نکردم بااینکه خواستگارم بوده نه دوست پسرم اما از واکنش همسر ایند و دروغایی که ممکنه این اشغال سر هم کنه میترسم چون روز اخری خیلی چرندیات واسه مادرم گفته بود
بعد از اون چندوقتی سینگل و البته از مجردی خودم خوشحال نبودم که نوی 24 سالگی هم.ز مجرد باشم چند تا خواستگار دیگه دیدیم ولی به نتیجه خاصی نرسیدم تااینکه حدود یک ماه اقای عا اومدن خواستگاری ... یک خانوائه ظاهرا عالی خیلی خیلی پولدار اما خسیس ... شخصا پسره رو دوست داشتم خانوائشو میپسندیدم شغلش برام مهم و جذاب بود اخلاق مهربون و مودبی داشت اما یکسری کارهایی کردن که باعث شد تصمصم بگیرم رابطه رو بهم بزنم پسره از مهر و محبت به من تهی بود ... هنوز هم انگشتری اوردن اینجا بغل تختمه اما ارتباطمون کاملا قطع شده ... نتونست قلبمو بدست بیاره یروز هم برگشت و گفت کی میتونم ببوسمت که بهش گفتم هر وقت محرم شدیم جذابیت زیادی واسش داشتم یک حسن بزرگی داشت اینکه میدونستم هرگز به من خیانت نمیکنه چون همچین ادمی نبود ولی متقابلا من هرگز احساس نمیکردم که محبت خاصی میبینم ...به هرحال بگذریم
واسه ترم هشتم هم دوباره مهمانی پر کردم اینبار کل هفته رو باید این شهر باشم دلم میخواست نامزد کرده بودم یا عقد که میرفتم خونه اونا ولی حالا میبینم که اصلا عجله نکنم و بذاارم از طرف پسرا باشه و بینم پسری که مدنظرمه میاد جل. یا نه ...
- ۰۱/۱۰/۲۹